تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان و خدایی که در این نزدیکی است... و آدرس solaleh20.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.
پسر هی بهونه می گرفت، پیرمرد می گفت:آروم باش فرهاد... آروم باش عزیزم!
جلوی قفسه ی خوراکی ها، پسر خودشو زمین زد و شروع کرد به داد و بیداد...
پیرمرد گفت:آروم فرهاد جان، دیگه چیزی نمونده خرید تموم بشه. دَم صندوق پسر چرخ دستی رو کشید چند تا از جنسا افتاد رو زمین، پیرمرد باز گفت: فرهاد آروم، تموم شد، دیگه داریم میریم بیرون!
شخص سومی که این رفتار را دیده بود، از کوره در رفت، بیرون رفت و بهش گفت آقا شما کارت خیلی درسته این همه اذیتت کرد فقط بهش گفتی فرهاد آروم باش!
پیرمرد رهگذر را نگاه کرد و گفت عزیزم فرهاد اسم منه!... نوه ام اسمش سیامکه.
نظرات شما عزیزان: